چرا رفتی؟ چرا؟ من بیقرارم ، به سر سودای آغوش تو دارم
نگفتی ماهتاب امشب چه زیباست ، ندیدی جانم از غم ناشکیباست
چرا رفتی؟ چرا؟ من بی قرارم ، به سر سودای آغوش تو دارم
خیالت گرچه عمری یار من بود، امیدت گرچه در پندار من بود
بیا امشب شرابی دیگرم ده ، ز مینای حقیقت ساغرم ده
چرا رفتی، چرا؟ من بی قرارم ، به سر سودای آغوش تو دارم
چرا رفتی؟ چرا؟ من بیقرارم ، به سر سودای آغوش تو دارم
نگفتی ماهتاب امشب چه زیباست ، ندیدی جانم از غم ناشکیباست
چرا رفتی؟ چرا؟ من بی قرارم ، به سر سودای آغوش تو دارم
دل دیوانه را دیوانه تر کن، مرا از هر دو عالم بی خبر کن
دل دیوانه را دیوانه تر کن، مرا از هر دو عالم بی خبر کن ، بی خبر کن
بیا امشب شرابی دیگرم ده، ز مینای حقیقت ساغرم ده
چرا رفتی، چرا؟ من بی قرارم
چرا رفتی، چرا؟ من بی قرارم
به سر سودای آغوش تو دارم
چرا رفتی، چرا؟ من بی قرارم
به سر سودای آغوش تو دارم
چرا رفتی، چرا؟ من بی قرارم
به سر سودای آغوش تو دارم
همایون شجریان
نظرات شما عزیزان:
چه اندازه تسلیم زندگی ست!
آیا هیچگاه به گیاهی که در منزل داری به راستی نگریسته ای؟
آیا اجازه داده ای که آن موجود آشنا و در عین حال اسرار آمیز رازهایش را به تو بیاموزد؟
آیا توجه کرده ای که از چه آرامش ژرفی برخوردار است؟
همین که متوجه سکون و آرامشی که گیاه منتشر می کند شوی ، آن گیاه آموزگار تو ….
پاسخ: بسیار متشکرم ، زیبا بود
.gif)
ممنون بابت این انتخاب عااااالی
.gif)
پاسخ: قابل شما رو نداره