دیروز روزگار / بودم کسی
اون روزگار / هر چه بود مال من / همچون کسی
روزگاری بود / ای روزگار
روزگاری خوش / ایام به کام
صبحگاهان / دسته دسته یاران به راه
جملگی در صف / کرنش به راه
گردان شیرینی / جملگی بر سفره ام
سایرین نیز / دائما" چاپلوسی ام
روزها بود / همچنان اسب مراد
روزها در پی روز / همچون روان
ای بی خبر / تا به کی روزها همچون روان ؟
تا زناگه یک طوفان بد / هرچه بود برد / آن طوفان بد
هر چه داشتم شد برگ خزان / شد آفتی
هر چه بود ، در عین دم شد هیچستان من
زان لحظه ائی که آنچنان بر خود شدم
ای وای من / ای وای من / بیخود شدم
جیب ها سوراخ و سفره ها خالی به شد
بوسه ها خشمی / صف ها زیاران خالی به شد
من که خود روزی برای خود / همچون کسی
بیخود شدم / بیخود شدم / ای وای من بیخود شدم
نظرات شما عزیزان:

.gif)

.gif)
.gif)

تغییرات به بهتر شدن شعر کمک کرده است . عرشیا
پاسخ:سلام عرشیا جان ممنون